جلوه‌های فرهنگ ایرانی و حضور ایرانیان در چین (1)

نويسنده: مرضیه دشتکی




روابط دو کشور ایران و چین ریشه در تمدن کهن و تاریخ دیرینه آنها دارد. از بیش از دو هزار سال پیش، این دو تمدن بزرگ در طول جاده‌های ابریشم دریایی و زمینی، در سطوح مردمی و دولتی، مبادلات گسترده فرهنگی، علمی و اقتصادی داشته‌اند. تمدنهای کهن ایران و چین در عرصه‌های مختلف فکری، علمی، اخلاقی و اجتماعی در رشد جامعه بشری خدمات شایانی داشته و در مراودات دو طرفه نیز برجسته بوده‌‌اند. جلوه‌های مختلف فرهنگی و هنری و حتی مذهبی و در مسیر جاده ابریشم در طول تاریخ دو تمدن را از یکدیگر متأثر ساخت. روابط ایران و چین پس از ظهور اسلام گسترده گردید. حاملان اصلی اسلام به سرزمین چین ایرانیان بودند. ورود اسلام به چین با نفوذ زبان فارسی در این کشور توام گردید؛به طوری که کلاسهای آموزش زبان فارسی در مساجد و مدارس سراسر چین دایر شد. می‌گویند اولین کتاب آموزش دستور زبان فارسی به زبان چینی <مهناج‌الطلب> نام دارد. این کتاب را <چانگ جی‌می> با نام اسلامی <محمد ابن حکیم اصفهانی> نگاشته است. این امر نشان‌دهنده کثرت علاقه‌مندان به آموزش زبان فارسی در چین بود.‌
در دوران حمله مغول به غرب و شرق آسیا، اگرچه حکومتها در مقابل مهاجمان به زانو درآمدند، اما تمدن و فرهنگ کهن ایران و چین، فرهنگ مهاجمان را مغلوب ساخت. در دوران حاکمیت مغولهای به ظاهر فاتح، اما مغلوب فرهنگهای ریشه‌دار، فرصتی فراهم شد تا مبادلات فرهنگی، هنری و علمی بین ایران و چین اوج گیرد. دانش ایرانی در زمینه‌های پزشکی، ستاره‌شناسی، معماری، گیاه‌شناسی، سنگ‌شناسی و ادویه‌شناسی به چین راه یافت و سطح علمی این کشور را ارتقا بخشید. هنرمندان دو کشور در سبکهای مختلف هنری مخصوصا در زمینه‌های نقاشی، سفالگری، میناکاری و... از یکدیگر الهام گرفتند و تاثیر پذیرفتند. چین و زوایای ممتاز فرهنگی و هنری آن مورد توجه ادبا و شعرای ایرانی قرار گرفت.‌
فردوسی - حماسه‌سرای بزرگ و نامدار ایران - در شاهنامه بارها از نقاشی چینی به زیبایی یاد کرده است. اندیشه‌های اسلامی حکمای بزرگی چون سعدی نیز به محافل علمی و آموزشی چین راه یافت. گلستان و بوستان قرنها کتاب آموزشی مساجد و مدرسه‌های مسلمانان چین بوده است. کافی است گذری به یونن و نینگ شیا، گنسو، جی‌نن، و سین کیانگ و... داشته باشیم تا از سبک معماری ساختمانهای قدیمی مذهبی، از واژه‌های مورد استفاده مسلمانان در امور مذهبی، از مساجد و کتیبه‌ها و مقبره‌های متعدد شخصیت‌های برجسته اجتماعی و دینی ایرانی‌الاصل و... گستردگی و عمق مبادلات تاثیرگذار بین دو کشور را احساس کنیم؛ که این نیز خود مدیون وجود ایرانیانی قدرتمند و با شعور و کیاست می‌باشد. نام شخصیت‌های بزرگی همچون چانگ جی‌می، دانشمند بزرگ ایرانی‌الاصل، لی‌شون شاعر پرآوازه ایرانی‌تبار، سیداجل عمر شمس‌الدین سیاستمدار خدوم و مدبر... تاریخ مبادلات سازنده و دوستی فرهنگی دو کشور را تداعی می‌کند.
تعامل و رفت و آمدها بین ایران و چین از گذشته‌های دور شروع شده که نماد آن جاده ابریشم است. جاده ابریشم خود آغازگر همکاری بین ایران و چین نبوده، بلکه همکاریها و تعاملها و داد و ستدهای بین ایران و چین بوده که این جاده را ایجاد کرده است. شاید بیش از هزاران سال قبل از جاده ابریشم، تعامل بین این دو تمدن آسیایی که تقریباً هم مرز بودند، وجود داشت. آنچه در جاده ابریشم رفت و آمد می‌کرد، به ظاهر بیشتر کالاهای بازرگانی بود؛ ولی از آثار تجاری مبادله شده در این مسیر اندکی باقی مانده؛ در صورتی که همراه این کالاها فرهنگ و اندیشه و تفکر و شخصیت‌هایی مبادله شده که محسوس نبود، ولی اثر آنها پایدارتر از کالاها بود. با اندکی تأمل در تاریخ چین می‌بینیم که در جای آن فرهنگ، اقتصاد و اندیشه ایرانی حضور دارد.
شخصیت‌های بزرگی مانند شیخ اجل عمر شمس‌الدین اصلاح‌گر بزرگ که از زمامداران این خطه گشت تا شخصیت‌هایی مثل لی‌شون که زبان چینی را چنان فرا گرفت که به این زبان شعر می‌سرود و چنان برجسته گشت که نماد ادبیات چین شده، تا دهکده پارسیان، بندر زیتون و شهر چوانجو که آمیزه‌ای از فرهنگ ایران است، نشان‌دهنده رد پاهای ایرانیان است.‌
اما از نظر مسائل دینی، می‌دانیم که در چین یک دین و یک آیین بومی داریم و بقیه ادیان و آیینها همه وارداتی است. به این معنا که دین تائویی و آیین کنفوسیوسی هر دو بومی چین هستند و سایر ادیان و آیینهای دیگر (اعم از مانویت، زرتشتی‌گری، مسیحیت و اسلام و حتی بودیسم) همه از ایران وارد آنجا شده است.‌
از جایگاه رفیع گذشته ایران هنوز در اذهان چینی‌ها خاطرات خوبی وجود دارد. اغلب کتابهای تاریخی‌شان مملو از ستایش و تمجید از پارس، پرشیا و ایران قدیم است. البته در تطبیق دادن ایران امروز با پارس قدیم مشکل دارند؛ چون نمی‌دانند ایران امروز همان پارس گذشته است! اما با توضیحی داده می‌شود، شروع می‌کنند به تعریف از ایران. می‌گویند هیچ ملتی به اندازه چین تاریخ ندارد. تاریخ مکتوب چین به ۸۰۰۰ سال قبل برمی‌گردد. در این آثار تاریخی حضور ایران ملموس است. در جای جای این تاریخ به نحوی اشاره به ایران، آن هم اشاره مثبت دیده می‌شود.‌
در حفاریهایی که در چین انجام شده، باستان‌شناسان به دو مقبره مربوط به دوره <هان> برخوردند که در داخل آنها علاوه بر اشیای مقبره‌ای، تخته‌سنگهایی وجود داشت که رویشان با نقوش برجسته حجاری شده بود. نظیر این یافته‌ها و به اضافه مجسمه یک شیر سنگی، تاکنون در چین و در قبور دوره‌های قبل از سلسله‌ هان نمونه‌ای مشاهده نشده است. نقوش غالباً شامل جنگل‌ها، صحنه‌های شکار، ملاقاتها و تصاویری از اسبها بوده است. اغلب نقوش حجاری شده در چین، تا زمانی به وجود آمده که این کشور با دولت اشکانی در حال ارتباط سیاسی و بازرگانی بود و نقشها هم مربوط به همین دوره (یعنی سده‌های یکم و دوم میلادی) هستند. اسبهای منقوش در روی این تخته سنگها برخلاف اسبهای مغولی و چینی، اسبهایی بلندقامت و کشیده هستند که یادآور اسبان فرغانه و باکتریا می‌باشند؛ یعنی سرزمینهایی از آسیای مرکزی که خود زیر نفوذ فرهنگ و تمدن مستقیم ایران قرار داشتند و آن چیزی که باعث به وجود آمدن این سبک نوین در چین شده، اندیشه‌ حجاری و کار هنرمندانه روی سنگ است که احتمالا از اشکانیان الهام گرفته شده است. ضمناً وجود مجسمه شیرسنگی در یکی از گورها، روشن‌کننده ارتباط پردامنه ایران اشکانی و چین در دوران باستان است. این حیوان به هیچ وجه در چین زندگی نمی‌کرد و در نوشته‌های قبل از هان ذکری از شیر نشده است و چینیان تا قبل از این دوره، هرگز شیر را ندیده بودند؛ بنابراین در مراودات دولتها شیر بهترین هدیه‌ای بود که از طرف پادشاه اشکانی به دربار <هان خه‌دی> (۱۰۶-۸۹ پیش از میلاد)، یکی از امپراتوران سلسله هان فرستاده شده است. این حیوان به قدری در دربار مورد توجه قرار گرفت که شاه هنرمندان را تشویق به ساختن مجسمه‌ای از روی آن کرد. از این به بعد است که هنرمندان نقش شیر را در نقاشیها، روی پارچه‌ها و سفالینه‌ها و دیگر آثار هنری وارد می‌سازند. جالب آنکه چینی‌ها به شیر <شی‌زه> می‌گویند.‌
یکی از شاهزادگان اشکانی در سال ۱۴۸م وارد چین گردید و نام <آن چین> را گرفت. وی ۳۹ کتاب مقدس بودایی را از سنسکریت به چینی ترجمه کرد و ترجمه‌اش مورد ستایش قرار گرفت. پس از آن در سال ۱۹۰م، ایرانی دیگری با نام چینی <ان‌سوان> با همکاری یکی از راهبان چینی به نام <یان فوتیائو> مشغول ترجمه کتابهای مقدس بودایی شد. ان سوان متن را برمی‌گرداند و یان فوتیائو یادداشت می‌کرد. <لی ایو> (۹۳۰-۸۸۵م) یکی از شاعران مشهور اواخر دودمان تانگ است که از اخلاف <لی سوشا> - از بازرگانان ایرانی است. او ۵۴ قطعه شعر از خود به جا نهاده است.۲‌
جاده ابریشم در اعصار گذشته، طی حدود ده هزار سال، نقش عظیمی در نقل و انتقال مواد، فرهنگ، آیین، تکنولوژی، ایجاد و توسعه روابط فرهنگی و اقتصادی و نزدیکی ملتها به عهده داشته است. از این مسیر شیر و غزال و شترمرغ و شعبده‌بازی به دربار چین راه یافت. با ورود تخم نوغان چینی به سرزمینهای ایرانی، به تدریج ایرانیان خود را از قید انحصار تولید ابریشم چینی رها ساختند، به طوری که در سده سوم و چهارم، در زمینه تولید نساجی از شیوه‌های کامل‌تری استفاده کردند و پارچه‌هایی به مراتب لطیف‌تر از پارچه‌های چینی تولید کردند، چنان که منسوجات ابریشمی ایران به دلیل داشتن نقشهای پرشکوه و رنگهای شفاف و درخشان از مقبولیت فراوانی برخوردار بود و کارگاههای نساجی چین از طرحها و نقشهای منسوجات ایرانی استفاده می‌کردند.‌
ایرانیان باستان که به چین آمدند، نخستین بار بر سرزمین منطقه خودمختار اویغورنشین <سین کیانگ> قدم گذاشتند. شواهد بسیاری در ورود هنر ایران به این منطقه نیز وجود دارد. در خرابه‌های معابد قدیم واقع در بعضی نقاط سین کیانگ، بارها تصویرهایی به سبک ایرانی کشف شده است. بعضی از شخصیت‌های موجود درتصویر لباس ایرانی به تن داشته‌اند و قیافه‌شان نیز شبیه ایرانیان بوده است. از ترکیب مایه‌های هنری ایران عهد ساسانی و هنر چینی، نقاشی خارجی در تورفان پدید آمد که در هیچ جای دیگر مانند آن را از حیث کمیابی و زیبایی نمی‌توان یافت.‌
مکتب نقاشی از ایران توسط ایغورها به چین رفت و سپس در دوران مغول با تغییراتی از چین به ایران بازگشت و به عنوان نگارگری چینی مورد پیروی هنرمندان ایرانی قرار گرفت. قلم مو نیز از ابداعات ایرانیان برای نقاشی بر روی سفال بود و نخستین بار همراه با هنر سفالگری و نقاشی بر روی سفال از ایران به چین رفته است. هنر سفالگری پیش از هخامنشیان از ایران به چین رفت و چینیان در این هنر سرآمد شدند.۳ یکی دیگر از آثار تاریخی به جا مانده از دوران گذشته، آتشکده‌ای است در شهر شیان کنونی که به دست فیروز - پسر یزدگرد ساسانی - بنا شده است. این آتشکده <معبد ایران> خوانده می‌شود.۴‌
در بخشی از کتاب <تاریخ وی> که اولین کتاب تاریخ چین است و ایران را با نام <پوسی> معرفی کرده، از فهرستی طولانی شامل سی وهفت محصول که ایرانیان به چین می‌آوردند، گزارش شده که مهمترین آنها عبارتند از: طلا، نقره‌، عنبر، مرجان، مروارید، شیشه، عقیق، کریستال، الماس، آهن، جیوه، مس، پنبه، منسوجات زربفت، زردچوبه، کندر، فلفل‌سیاه، صمغ، خرما و گل تاج الملوک. ایران در آن زمان مرکز تجارت بین‌المللی محسوب می‌شد و از نظر چینی‌ها کشوری ثروتمند و پیشرفته به شمار می‌آمد. در اوایل حکومت ایلخانان، صنعتگران بسیاری در رشته‌های مختلف از ایران به چین ‌رفتند و هنر و فنون مختلف را به آن سرزمین منتقل ‌ساختند.۵ محصولاتی که از ایران به چین صادر می‌شد، عبارتند از: اسفناج، انگور، خرما، پسته، بادام، عناب، آنقوزه، زیره، چغندر و یونجه، همچنین بازی چوگان، هنر بندبازی (آکروباسی)، چنگ، سُرنا و سنتور.
از دوره حکومت دودمان <هان> و در قرن هفتم، کشتی‌های چینی مستقیماً به خلیج فارس می‌رفتند و کشتی‌های ایرانی در شهر <گوانگجو> واقع درجنوب چین پهلو می‌گرفتند. کشتی های بازرگانی ایرانی که در آن هنگام به <سفینه پارسی> مشهور بودند، هر یک ششصد یا هفتصد مسافر را در خود جای می دادند. به طور کلی نفوذ فرهنگ ایران به چین از سه طریق صورت می‌گرفت:
۱) از راه دریا که بنادر ایران را به سواحل جنوبی چین متصل می‌ساخت. ایرانیان بسیاری در شهرهای ساحلی چین خانه ساختند و با زنان <هان> ازدواج کردند و در آن کشور ماندند. زبان و فرهنگ بازرگانان ایرانی در استانهای ساحلی فوجیان و گوانگ دونگ آن چنان نفوذ یافت که مساجد و تاسیسات عام‌المنفعه به سبک ایرانی و با نام فارسی ساخته شدند.‌
۲‌) از راه زمینی جاده ابریشم که چین را از طریق ایران به اروپا متصل می‌ساخت، روابط تجاری گسترده باعث مبادله عقاید و افکار در کلیه رشته‌های دانش بشری می‌شد. تبلغی و انتشار ادیان مختلف مانند زرتشتی، مسیحیت نستوری، مانوی و اسلام از جمله مبادلات فرهنگی به شمار می‌رود که از راه ایران به چین رفتند. هنوز هم در شهرهای اطراف جاده ابریشم بسیاری از آثار اسلامی و ایرانی دیده می‌شود.
۳) از طریق کوچ قبایل مسلمان آسیای مرکزی به سرزمین چین. بر اثر این کوچها بسیاری از مردم مسلمان که بعضی از آنها ایرانی و شیعه مذهب بودند - مانند قزلباشها و سالارها - در چین سکنی یافتند. این امر را می‌توان از کثرت کلمات فارسی در محاورات روزمره و حتی مراسم عبادی مسلمانان پراکنده در سراسر چین ملاحظه کرد.۶
مجدداً به این نکته اشاره می‌شود که تبادل فرهنگی ایران و چین به دست بازرگانان صورت گرفته است. در واقع برقراری روابط بازرگانی موجب نقل فرهنگ و تمدن از ایران به سوی چین شده است. نام بسیاری از محصولات ایران وارد زبان چینی شده و مردم چین آن را به لفظ و لهجه خود درآوردند؛ چنان که روی‌هم رفته نزدیک به ۲۲۰ کلمه فارسی به زبان چینی وارد شده است.۷
در ناحیه‌ای در شرق شهر یانگ جو از استان جیانگ‌سو جایی هست به نام <دهکده پارسی>. ساکنان این ناحیه از اعقاب بازرگانان ایرانی هستند که در عهد خاندان تانگ (۹۰۷-۶۱۸ میلادی) در آنجا سکنی گزیدند. نام این دهکده، راه و روش زندگی متفاوت با دیگر جاها و چهره دگرگون مردم این روستا از روستاهای مجاور مجزا و مشخص است. ساکنان این روستا از اعقاب پارسیان بازرگانی هستند که در آن دوران به چین آمدند. چهره این افراد با چشمانی در عمق نشسته، بینی راست و ریش انبوه به ایرانیان شباهت دارد. در سلسله تانگ، یانگ‌جو از بنادر عمده بازرگانی بین‌المللی آسیا بود و جاده ابریشم را به خط ارتباطی دریا پیوند می‌داد.
دراین سالها حدود پنج هزار ایرانی و عرب برای کارهای تجاری در این ناحیه مستقر شدند. بیشتر پارسیان به داد و ستد مروارید و دیگر سنگهای گرانبها پرداختند. امروزه، هنوز مردم این نواحی در مورد کسی که خودنمایی می‌کند و ثروت و دارایی خود را به دیگران می‌کشد، ضرب‌المثلی دارند که نشان از گذشته پرافتخار مردم ایران دارد: <پارسیان با جواهر بازی می‌کنند.> وجود این دهکده حاکی از آن است که در آن دوران،به قدری ایرانی در این مناطق سکونت داشتند که اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دادند و دهکده را به نام جمع خود می‌خواندند.۸‌

پی نوشت ها :

۱- کیومرث امیری، زبان فارسی در جهان - چین، دبیرخانه شورای گسترش زبان و ادب فارسی ۱۳۷۸، ص ۲۰ - ۱۹
۲- همان، ص ۶۰
۳- همان، ۱۲۵ و ۱۳۲
۴- همان، ص ۱۴۰
۵- همان، ص ۴۹ - ۴۶
۶ - همان، ص ۵۹‌- ۵۸
۷- همان، ص ۶۲
۸ - همان، ص ۱۴۶ - ۱۴۴

منبع: www.ettelaat.com